زندگی ماهی سیاه کوچولو

The Little Black Fish
زندگی ماهی سیاه کوچولو

مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید. اما من می توانم زندگی کنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ رو به رو شدم که می شوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد ... (صمد بهرنگی - نویسنده ی داستان ماهی سیاه کوچولو)
________________________________
« اگر پزشک هستی دیگر متعلق به خود نیستی، اگر متعلق به خودت هستی دیگر پزشک نیستی - دکتر محمد قریب »

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۸ اسفند ۹۷، ۲۲:۳۳ - جانی
    همممم

سرگذشت سنگ تراش

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۷:۴۵ ب.ظ

 

روزی سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه ی بازرگانی رد شد. در باز بود و او خانه ی مجلّل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال او غبطه خورد و با خود گفت : این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد مانند بازرگان باشد.

 

در یک لحظه او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است. تا اینکه یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، مرد دید که همه ی مردم به حاکم احترام می گذارند ، حتی بازرگانان ! با خود فکر کرد، کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!

در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شد، در حالی که روی  تخت روانی نشسته بود و مردم همه به او تعظیم می کردند، احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد، با خود فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است! او آرزو کرد که خورشید باشد و فوراً تبدیل به خورشید شد و سعی کرد با تمام نیرو به زمین بتابد و آن را گرم کند.

پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است و در یک آن تبدیل به ابری بزرگ شد. کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هُل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و فوراً تبدیل به باد شد. ولی وقتی به صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نیافت. با خود گفت : قویترین چیز در دنیا صخره ی سنگی است و ناگهان تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.

همان طور که محکم ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است !

 


راستی عید غدیر هم بر همگی مبارک

 

نظرات  (۳)

سلام عالی بود

پاسخ:
پاسخ:
سلام سینا عزیز
خوشحالم دوست داشتی.کارت درسته داداش
سلام عیدت مبارک
داستانی که نوشتی خیلی قشنگه




سلام جنان جان
ممنون ، عید تو هم مبارک باشه
سلام.عیدتون مبارک.......
جالب بود...........
ازمون رو چه کار کردید؟؟؟من که افتضاح بودم




سلام.عید شما هم مبارک باشه
قابلتونو نداشت
من هم گند زدم.خیلی بد بود.حتی روم نشد بذارم تو وب
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی