زندگی ماهی سیاه کوچولو

The Little Black Fish
زندگی ماهی سیاه کوچولو

مرگ خیلی آسان می تواند الان به سراغ من بیاید. اما من می توانم زندگی کنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ رو به رو شدم که می شوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد ... (صمد بهرنگی - نویسنده ی داستان ماهی سیاه کوچولو)
________________________________
« اگر پزشک هستی دیگر متعلق به خود نیستی، اگر متعلق به خودت هستی دیگر پزشک نیستی - دکتر محمد قریب »

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۸ اسفند ۹۷، ۲۲:۳۳ - جانی
    همممم

جملاتی زیبا و تامل برانگیز

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۰۴ ب.ظ

این مطلب رو توی وبلاگ یکی از دوستان دیدم که نوشته بود از یه وبلاگ دیگه برداشته و متاسفانه ننوشتن که منبع از کجاست ولی خب در هر حال جملات ساده اما زیبایی هستن که ارزش خوندن چندباره رو داره.

این متن رو برای شما عزیزان میذارم که اگه مثل من نخوندید ، بخونید و استفاده کنید.


به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،اربابنخند!

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز از آدامسهایش نمی خری. نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ای کوتاه معطلت کند. نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده، نخند!

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس،

به رفتگری که در گرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد، به راننده ی آژانسی که گاهی مواقع چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه با کلاه صورتش را باد می زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته و در کوچه ها جار می زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که در خیابانی شلوغ ماشینش پنچر شده،

به مسافری که سوار تاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که با کیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چند کیسه میوه و سبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که در بانک از تو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگر نمایشی،

نخند ...

نخند که دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!

که هرگز نمیدانی آنها چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!

آدمهایی که هرکدام برای خود و خانواده شان همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،بار می برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جار می زنند،

سرما و گرما می کشند،

و گاهی خجالت هم می کشند ...

انسانهای بزرگ، دو دل دارند؛

دلی که درد می کشد و پنهان است

و دلی که می خندد و آشکار است.

 

 

نظرات  (۶)

:((

پاسخ:
پاسخ:
سارا چی شده چند وقته رو مود نیستی؟
داااغوووووونم:|

پاسخ:
پاسخ:
چرا سارا عزیز؟
این چند ماه خیلی طلایی هستن و سرنوشت کنکور فقط تو همین چند ماه آخر مشخص میشه.به اون لحظه ای که نتایجو نگاه میکنی و میبینی که قبول شدی فکر کن و بسم الله بگو و دوباره محکم شروع کن
  • فعلا بی اسم
  • واسه من که اون مدل تخیلات پیش اومده
    اما جدای از شوخی هر از گاهی یه تلنگر از این دست لازمه موفق باشید

    پاسخ:
    پاسخ:
    موافقم باهات.تو هم موفق باشی دوست عزیز
  • فعلا بی اسم
  • خیلی عالی بود حداقل به حس الان من که میخوره اما از کجا معلوم خنده ما به اونا بوده و در اوهام خودمون به افکار خودمون نخندیدیم


    پاسخ:
    پاسخ:
    خوشحالم بدردت خورد.
    فکر کنم اونجوری دیگه خیلی تخیلی بشهخیلی کم پیش میاد
    ایشالله دفعه ی دیگه با اسم
    سلام مثل همیشه عالی بود..عالی و تأثیر گذار....با أجازه لینکت کردم .درس ها خوب پیش میره؟؟؟؟؟؟

    پاسخ:
    پاسخ:
    سلام ریما عزیز
    خواهش میکنم.خوشحالم مفید بود برات.
    الان داره خیلی بهتر میشه.
    امیدوارم تو هم با برنامه خوب پیش بری و موفق بشی
    مث همیشه فوق الغاده

    پاسخ:
    پاسخ:
    خواهش میکنم سینا عزیز
    اتفاقا گفته بودی ، این متنو دیدم گذاشتم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی